باز کردن گره مشکلات

سازمانها و مديران موفق در هزاره جديد براي اتخاذ تصميم، مشكلات را باز كرده و روي اجرا و نتايج حاصله تاكيد ميكنند. اجازه ندهيد حرف جاي عمل را بگيرد. يكي از موانع تبديل علم به عمل، تمايل به يكسان پنداشتن اين دو است.
اغلب به دلایل زیر ما حرف را جايگزين عمل می سازیم و این تصورات موانعی هستند که ایده ها را به تعویق می اندازند و یا آنها را در حد حرف باقی میگذارند:
براي اطمينان از اينكه گفتهها واقعاً به عمل تبديل شود، پيگيري صورت نمی گيرد.
مردم فراموش ميكنند كه صرفاً اخذ تصميمات چيزي را عوض نميكند.
برنامهريزي، جلسات و تهيه گزارش، باارزشند حتي اگر عملاً تاثيري بر كاري كه افراد انجام ميدهند نداشته باشند.
مردم بيشتر به اينكه چقدر بهنظر ميآيد باهوش باشند، ارزيابي ميگردند، نه اينكه چه كار انجام ميدهند.
صحبت زياد براي انجام كار زياد اشتباه است.
فکر می کنید كه جملات، ايده، مراحل و ساختار پيچيده، از انواع ساده آن بهتر باشد.
اين اعتقاد وجود دارد كه مديران افرادي هستند كه حرف ميزنند و ديگران كار را انجام ميدهند.
شخصيت بالا، از زياد صحبت كردن و تفسير ايدههاي ديگران به دست ميآيد.
گزارشهاي مربوط به مسائل سازماني و توضيحات آنها، برنامههاي عملياتي و نقشههاي پنجساله، جاي عمل را نميگيرند. بلكه آنها راهنما و محركي براي عمل هستند.
فقط صحبت كردن و يا نوشتن درمورد كارهايي كه بايد انجام شوند، كافي نيست. عمل كردن و جهتدهي عمليات، يك كار ضروري براي تكميل كارهاست. بنابراين، آماده حركت و اقدام بودن، شعار سازمانهاي موثر در آينده خواهدبود.
مديران موفق در هزاره سوم، ميبايد آماده حركت باشند. و لازم است سازمان خود را به دلخواه تغيير دهند، نه آنكه خود را با آن تطبيق دهند. آنها، به جاي آنكه خود را با آن شرايط هماهنگ سازند، بايد افرادي باشند كه بتوانند دنيا را تغيير دهند. افراد آماده حركت از موقعيتها استفاده كرده و تغييرات لازم را بهوجود ميآورند.
افراد آماده حركت، شناساييكننده راهحلهاي مشكلاتند. برعكس، افرادي كه آماده حركت نيستند در شناسايي مشكلات كوتاهي كرده و فرصتها را از دست ميدهند. آنها از خود ابداعگري كمي نشان ميدهند، به ديگران تكيه دارند و عادت دارند شرايط را تحمل كنند.
منبع:PracticalManagement@