چگونه مشاغل را طراحی کنیم؟

چگونه باید مشاغل را طراحی کرد؟ چه حجمی از کار را باید به کارکنان سپرد؟ تا چه حدی از مسئولیت را باید به آنها واگذار کرد؟ برای پاسخ به این سوالات می خواهیم دوران تحصیل خود را در نظر بگیرید:
1- استاد الف، به دانشجویان میگوید دقیقا چه مطلبی را برای چه روزی بخوانند، برای هر امتحان چه مطلبی را مطالعه کنند و برای اینکه نمره خوبی بگیرند چه نمرهای را بگیرند.
2- استاد ب، رئوس مباحث را که قرار است مورد بحث قرار گیرد را ارائه میدهد، فهرستی از کتاب های توصیه شده را عرضه می کند. به دانشجویان اجازه میدهد تا بحث کلاسی را مدیریت کنند و از دانشجویان میخواهد خودشان برای طرح تحقیق نظر بدهند.
کدام کلاس را بیشتر دوست دارید؟ اگر به موضوع خیلی علاقه دارید و تمایل دارید تا اظهار نظر کنید، کلاس استاد ب را دوست خواهد داشت و کلاس استاد الف را کسالت آور و توهین آمیز تلقی میکنید. اما اگر قرار باشد که این درس را برای رفع یک نیازمندی بگذرانید و علاقه ای به آن ندارید، از ساختار دقیق کلاس استاد الف لذت میبرید.
همین موضوع در مورد مشاغل و طراحی شغل هم صدق می کند. برخی کارمندان، مخصوصا آنهایی که جوانتر و باهوشتر هستند، از چالش شغل غنی شده لذت میبرند، ولی برخی تکالیف ساده، امن و پایدار را ترجیح میدهند. بنابراین باید تصمیم بگیرید که آیا مشاغل را؛
با قبول ریسک دشوار بودن، چالش برانگیز و جالب کنید؟
یا اینکه باید آنها را با قبول خطر کسل کننده بودن، ساده و مطمئن کنید؟
پاسخ این سوال بستگی به آن دارد که شما به عنوان متخصص منابع انسانی و مدیران ارشد شما درباره کارکنان و انگیزه آنها چه تصوری داشته باشید.
اگر تفکر این است که اغلب کارکنان تنبل، بی تفاوت و فاقد خلاقیت هستند، پس باید کار را تا آنجایی که امکان دارد ساده و کوچک کنید تا از صرفه جویی در وقت و راحت انجام دادن آن مطمئن شوید.
اگر تفکر این است که کارمندان تنوع، احساس مسئولیت و احساس موفقیت را در کار را دوست دارند. بنابراین متخصصان منابع انسانی باید مشاغل را غنی کرده و به هر کارمند برای تکالیف معنی دار مسئولیت بدهد. البته این آخری دو چالش اصلی دارد: آموزش به این کارکنان سخت است و کارکنانی که مشاغل غنی شده را انجام می دهند، انتظار حقوق بیشتری دارند.
در هر حال این به نگرش شما بستگی دارد. هر چند که باید بگوییم در شرکت های دانشی و در مشاغلی که امکان کنترل فرایند کار دشوار است رویکرد دوم بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد.
منبع :جیمز کالات، روانشناسی عمومی. جلد دوم