مدیریت به عنوان یک علم سکولار زمانی در تاریخ تفکر بشری در غرب بوجود آمد که بشر مدرن خدا را کشته بود و خود جانشین خدا برای اداره جهان شده بود. این وضعیت در جمله زهرآگین نیچه که "خدا مرده است" به جدی ترین شکل ممکن نمود یافته بود. بشر تلاش میکرد در دنیای بی خدا، مدیریت جهان را خودش بر عهده بگیرد و برای حل مشکلات خود و جهان اجتماعی ساخته خود، به خدا مراجعه نکند. در این بین کنترل انسانهای دیگر ضرورت می یافت و باید زمینه شناخت رفتار انسان در سازمان به منظور کنترل فراهم می شد؛ از این رو، جوانه های علم مدیریت رفتار سازمانی و به تبع آن مدیریت منابع انسانی بتدریج رشد یافتند. 

هدف رفتار سازمانی و منابع انسانی شناخت، پیش بینی و کنترل رفتار انسان در سازمان است. رفتار سازمانی صرفاً به تبیین علل رفتار بسنده نمی کند، بلکه تجویزاتی نیز ارائه می دهد و در مواردی رفتار جهت داده میشود تا رفتار دلخواه حاصل شود.

ققر مدیریت در قرن اخیر از این بوده که برای حل مسائل انسانی از الگوهای غیر انسانی (حیوانی و طبیعی) بهره گرفته است. برای مثال، تعمیم نتایج حاصل از آزمایش روی سگ، موش، کبوتر و اسب به انسان، مرتبه وجودی انسان را تنزل میدهد، ولی در رفتار سازمانی به دلایل نسبتاً عقلایی متداول است.

مثل همه مفاهیم مدیریت، فقر رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی در این است که نظریه ها و مفاهیم آن در سطح چگونگی هستند و چندان توجهی به چیستی و چرایی ندارند. چگونه انسان را برانگیزانیم؟ انسان چگونه ادراک می کند؟ انسان چگونه یاد میگیرد؟ ...


منبع: https://telegram.me/iran_hrm