مدیرعامل یک شرکت بزرگ به نام Barry Wehmiller بود. در سال 2008 با رکود اقتصادی شدیدی که در آمریکا به وجود اومد این شرکت آسیب بزرگی دید. این آسیب در حدی بود که ظرف یک شب حدود 30 درصد سفارشاتشون رو از دست دادند. رقم بسیار بزرگیه. کار به جایی رسید که نمی تونستن از عهده پرداخت حقوق پرسنل بر بیان. چه باید می کردن؟ ساده ترین راه تعدیل نیرو بود. کاهش تعداد نیروها برای اینکه بتونن هزینه هاشون رو کاهش بدهند. لازم بود حدود 10 میلیون دلار پس انداز کنند. هیئت مدیره بحث تعدیل نیرو رو تایید کرد، اما باب به عنوان مدیر عامل مخالفت کرد. باب چپمن به سرشماری (تعداد فیزیکی افراد) یا Head Account معتقد نبود، او معتقد به دل شماری یا Heart Account بود. خوب با این اعتقاد میبینیم که خیلی سخته که تعداد قلب ها رو کم یا تعدیل کنیم. باب چه کرد؟
 به یک برنامه مرخصی اجباری بدون حقوق به مدت یک ماه برای همه پرسنل از جمله خودش فکر کرد. یعنی همه پرسنل از بالا تا پایین سازمان یک ماه حقوق نگیرن و برن مرخصی. افراد هر وقت که می خواستن به انتخاب خودشون میتونستن برن و از این مرخصی استفاده کنن. یعنی در واقع همه افراد در طول سال، یک ماه کمتر حقوق میگرفتن.
 باب خیلی زیبا این مطلب رو به پرسنلش اعلام کرد.
به جای اینکه تعدادی از ما خیلی درد و سختی بکشن (تعدیل بشن) همه ما کمی درد و سختی می کشیم. نتیجه این نوع عنوان کردن مطلب افزایش دلگرمی در افراد بود.
اتفاق جالبی افتاد و آن این بود که پرسنل باب در این واقعه به هم کمک کردند. کسانی که وضع مالی بهتری داشتند، به جای کسی که وضعش خیلی خوب نبود  مرخصی رفتند. بعضی ها تا 6 هفته رفتند مرخصی بدون حقوق تا همکارانشان 2 هفته مرخصی بروند.

یک رهبر فضای امنی برای همکارانش ایجاد می کند تا در این فضای امن، دلگرمی افزایش پیدا کند و افراد به هم اعتماد نمایند.  

منبع: کانال هنر مدیریت منابع انسانی